قدرت از جمله مفاهیمی است که در علوم و رشته های مختلف مورد بحث قرار گرفته و گستردگی مفهوم آن باعث شده است تا به یکی از مفاهیم محوری در علوم انسانی و اجتماعی تبدیل شود.
قدرت در جامعه اشکال مختلفی را دربر می گیرد که مهم ترین آن ها شامل قدرت اقتصادى، قدرتنظامى، قدرتسیاسى، قدرت دینى و قدرتفرهنگى می باشد. از میان موارد مذکور، قدرت سیاسی آشکارترین نمود را داشته و محوریت مقوله قدرت در حوزه سیاست و تأثیرگذاری چشم گیر آن بر معادلات ملی، منطقه ای و بین المللی باعث شد تا حاکمان جوامع مختلف همواره با اتخاذ سیاست های گوناگون، در جهت پیشبرد حاکمیت خویش و تداوم قدرت سیاسی گام بردارند.
در این راستا نگارنده در این مقاله بدنبال بررسی تئوری های تداوم قدرت سیاسی در جوامع از دیدگاه اندیشمندان مختلف بوده و پس از آن با ترکیب نظریه عابد الجابری و جان مرشایمر، به مطالعه موردی بررسی علل تداوم قدرت سیاسی جامعه عربستان در طول بیش از 8 دهه حاکمیت آل سعود می پردازد.
نویسنده بر آن باور است که با تشکیل حکومت سعودی از طریق پیوند قدرت سیاسی قبیله آل سعود و قدرت دینی وهابیت، آل سعود با تکیه بر تمام قبائل، حمایت از سوی وهابیت درباری و بهره مندی از درآمدهای رانتی، تابه حال توانسته است چارچوب نظام سلطنتی مطلقه را حفظ نماید. به علاوه اتحاد استراتژیک مبتنی بر اشتراک منافع خاندان آل سعود با کشورهای غربی سبب شد که در بیش از 80 سال گذشته، قدرت حاکمان آل سعود تداوم یابد.