جهان اسلام در دوره مدرن در برابر تمدن غرب به قهقرا رفته و در موضع انفعال قرار گرفته است. این وضعیت به دلیل ماهیت چندبعدی و ابعاد فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی اش، بحران تمدنی نامیده شده است. از سوی دیگر، در دورهٔ معاصر در سطح فردی و اجتماعی، تلاشهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی زیادی برای برون رفت از این بحران تمدنی صورت گرفته است. یکی از این تلاشها شکل گیری و تدوین گفتمان انقلاب اسلامی است که نماد جنبۀ نظری انقلاب اسلامی در ایران بوده و بهعنوان یک پروژهٔ تمدنی قابل طرح است. بنابراین، این پرسش که گفتمان انقلاب اسلامی برای رهایی جهان اسلام از هژمونی تمدنی غرب، دارای چه ظرفیتهایی است، اهمیت پیدا میکند. به نظر میرسد گفتمان انقلاب اسلامی از آنجا که حاوی مؤلفه هایی چون معنویت، آزادیخواهی و عدالت است، با دیالکتیک نظر و عمل و بازتولید خود در این فرایند، میتواند راه حلی واقع بینانه برای رهایی جهان اسلام از هژمونی تمدنی غرب ارائه دهد. مقالۀ حاضر اکتشاف امکانات نهفته در گفتمان انقلاب اسلامی برای جهان اسلام و نحوه تحقق آن را هدف خود ساخته، این موضوع را با استفاده از چارچوب مفهومی هژمونی و به کارگیری روش توصیفی-تحلیلی مورد بررسی قرار داده و به این نتیجه که در صورت تحقق گفتمان انقلاب اسلامی در ایران به عنوان یک مدل عینی، امکان الهامبخشی آن به جهان اسلام وجود دارد، دست یافته است.