علوم انسانی بهدنبال ساختاربندی کنشها و موضع گیریهای انسانها فارغ از اراده و خواست فردی آنهاست. این علوم طی دویست سال گذشته پیشرفتهای زیادی داشته است بهگونهای که امروزه همه دانشها اعم از علوم فنی و تجربی و همه تحرکات جامعه، مثل یک کالبد است که روح آن، علوم انسانی است. این علوم، جامعه را به سمت اهداف معینی هدایت میکند که در برخی مواقع با معیارها و مبانی قرآنی ناسازگار است. قرآن کریم که هدایت گر به سوی بهترین راه هاست، باید مبنا و بنیان علوم انسانی قرآنی گیرد. لازمه این امر داشتن منطقی برای استخراج و تدوین علوم انسانی قرآنی است. این مقاله به دنبال پاسخی برای این سوالات است که مبانی و قواعد برداشتهای «علوم انسانی قرآنی» از «متن قرآن کریم» چیست؟ و آیا «روشهای متعارف علوم انسانی» در «علوم انسانی قرآنی» کاربرد دارند؟ یافتههای این پژوهش، با استفاده از روش توصیفی ـ تحلیلی نشان میدهد تدوین «علوم انسانی قرآنی» هم مبتنی بر دانستن «قواعد برداشت از متن قرآن کریم» و هم مبتنی بر «استفاده از روشهای متعارف در علوم انسانی» است.